بهنام بهترین
سالی که گذشت 1402 چه گذشت + صوت
من برای اینکه تصمیم بگیرم این مطلب رو بنویسم و منتشر کنم 42 دقیقه و 1 ثانیه فکر کردم (از اول زندگی تا الان برای ثانیه به ثانیه زندگیم ارزش قائلم) نوشتن این مطلب و انتشارش برام کمی سخت بود چون بر این باورم هرحرفی، نوشتهای یا نظری که میدیم عواقب خوب و بدی و داره و من چون نمیتونم عواقب این مطلب رو بسنجم خیلی فکر کردم، اینبار دلم میگفت ننویس، مغزم و روحم میگفت بنویس و من چون از 8 سالگی به بعد آدم بیپروایی شدم و این بیپروا بودن روز به روز قویتر شد بنابراین تصمیم گرفتم مطلب رو بنویسم و منتشر کنم.
من میتونستم از اول زندگیم مثل یک معلول بیچاره بشینم کنج خونه، نون ماستم رو بخورم از خدا تشکر کنم و منتظر معجزه یا مرگم باشم این روش خیلی آسون بود اما من آب راکدی نیستم که بگندم، راه سخت و پر چالشی رو انتخاب کردم که در اون گریه هست، شکست هست، ناامیدی هست، ترس هست، افسردگی هست، نه شنیدن هست و… من با بیپروا بودن و شجاعت تا الان تونستم زندگیم رو بینهایت تغییر بدم و این راه رو ادامه میدم حتی با ترس و اشک و رنج و شکست و…
سالی که گذشت من تونستم قدرت تکلمم رو برگردونم و به کمک دکتری بسیار با شخصیت، باسواد و مهربان وضوح گفتارم رو از 40% به 100% برسونم همینجا اعلام میکنم از ایشون بینهایت ممنونم و تا زمانی که نفس میکشم مدیونشون هستم، البته فقط وضوح گفتارم شده 100% و هنوز باید تمرین کنم تا به درجهای که مدنظرم هست برسم. این مهمترین دستاورد امسالم بود.
مورد دوم بحث ازدواج هست، من امسال بازم به یک نفر پیشنهاد آشنایی دادم کسی که داخل فامیل بود اما وقتی که پیشنهاد دادم باهم بیشتر درمورد این موضوع صحبت کنیم گفت تو معلولی و نمیشه یعنی نکات مثبت به اضافه معلولیت مساوی شد با نمیصرفه 🙂 از نظر من (نمیشه) یک کلمه احمقانه هست و آدم یا یک چیزی رو میخواد و به دستش میاره یا نمیخواد و نمیره سمتش، شاید خواننده این مطلب بگه اگر بخواد و نشه چی؟ باید بگم اونی که میخواد و تلاش میکنه و نمیشه با اونی که اصلا تلاش نمیکنه در یک کفه ترازو قرار نمیگیرن، این موضوع رو هم نگفتم که فرد رو قضاوت کنم این نوشته صرفا یک زندگینامه سالانه هست که کلی میشه ازش درس گرفت.
با این پیشنهاد آمار پیشنهادات ازدواج من در کل زندگی میشه 4 نفر از 22 سالگی تا 1402: اولی مجازی بود و سعی داشت پولم رو بگیره و چون من حواسم بود تیرش به سنگ خورد و رفت اما رفتنش طوری بود که من از نظر روحی صدمه دیدم چون دانش ارتباطم اندازه الان نبود (که البته اون ضربه منو خیلی رشد داد) نفر دوم: یک دوست بسیار انسان، بسیار باسواد و بسیار فهمیده بود که وقتی بهش گفتم مثل یک انسان باسواد و منطقی گفت من با پسر ایرانی ازدواج نمیکنم و همسر خارجی میخوام (از نظر من این فرد بسیار شبیه به من بود و هنوزم به عنوان یک دوست در ارتباطیم) نفر سوم: از فامیل بود که وقتی بهش پیشنهاد دادم گفت ایکاش زودتر گفته بودی من یکماهه نامزد کردم (که وقتی اینو گفت من از ایشون عذرخواهی کردم و بهشون گفتم کلا پیشنهادم رو فراموش کن) و نفر چهارم که امسال بهشون پیشنهاد دادم که با ماشین حساب ایشون من بصرفه نبودم (اما از نظر من نحوه محاسبهشون اشتباه بود و امیدوارم ضرر نکنند، چون من برای همه خوبی میخوام حتی اونی که به من بدی کنه یا بهم صدمه بزنه) بازم اگر در سال جدید یک فرد بنظرم خوب باشه و ملاکهای من رو داشته باشه، احساس کنم لیاقت بودن در کناش رو دارم و اونم لیاقت درکنارم بودن رو داره سریع، رک و صادقانه بهش پیشنهاد میدم چون آدمی نیستم که حرفی نزنم و کاری نکنم بعد بشینم حسرت بخورم، من حسرتی توی زندگیم ندارم چون عملگرا هستم.
از بحث پیشنهاد ازدواج بگذریم میرسیم به کار و استفاده از اینترنت، من امسال 2.8 ترابایت اینترنت استفاده کردم (از اپراتورهای مخابرات، همراه اول، تک نت و ایرانسل) که بخش زیادی از این ترافیک صرف محتوای آموزشی شد، یک کار پاره وقت بهم پیشنهاد شد که قبول کردم (نصف روزم رو میگیره اما با برنامهریزی همه وظایف زندگیم رو انجام میدم) امسال همش به کار، تمرین و آموزش دیدن گذشت و فرصت استراحت نداشتم و چون تعهد کاری برام مهمه، خیلی کم خواب شدم امیدوارم سال آینده بیشتر و بهتر زندگی کنم، حدود 12 سال روی دو زانو پشت کامپیوتر میایستادم و کار میکردم اما امسال یک میز گرفتم و روی زمین کار میکنم، سختیهای خودش رو داره اما راحت تر از پشت میز استادن هست (دلیل پشت میز ایستادنم هم این بود که کسی رو نداشته و ندارم، من رو روی صندلی بگذاره) هرچی هست میگذره و در سال 1403 خیلی بیشتر تلاش میکنم درسته توی یک اتاق و تنها گیر افتادم اما شرایط همیشه اینجوری نمیمونه، صبر و تلاش میکنم، خدا میبینه و بوم! دنیام عوض میشه.
سالی که گذشت همش کار کردم و وقت نشد دایره دوستیم رو گسترش بدم اما از تمام دوستانم که از سراسر دنیا برام فیلم میفرستن و همیشه کنارم هستن تشکر میکنم.
از آقای تشکر هم بینهایت ممنونم که مثل یک برادر در طول سهسال گذشته پشتم بوده و در کنارش دارم سریعتر رشد میکنم.
امسال از رفیقم یک نکته نگارشی یادگرفتم که توی نوشتن خیلی کمکم میکنه.
و اما تولد امسالم، امسال من در مورد تولدم چیزی نگفتم و دیدم حتی نزدیکترین افراد زندگیم هم تولدم رو تبریک نگفتن (فقط رفیقم و چند نفر دیگه سورپرایزم کردن که بینهایت ازشون ممنونم) حتی کسانی که تولدشون رو تبریک گفتم هم یادشون نبود، این مورد برام اهمیتی نداشت و دیگه هم نداره من همون رضای سابق میمونم و از هیچکسی، هیچ انتظاری ندارم، تصویر هدیه دوستم رو الان میگیرم میگذارم (تصویر رو گرفتم و در زیر گذاشتم، هدیه ماشین هست اون میز هم میزی هست که من سالها جلوش روی دو زانو ایستادم و کار کردم)

نکات مهم: 1- من در این مطلب از کسی نام نبردم چون باید قبلش اجازه بگیرم و حریم شخصی برام مهمه 2- هر چیزی که گفتم صرفا جهت نوشتن زندگینامه سال 1402 بوده و از هیچکسی ناراحت نیستم کسی رو هم قضاوت نکردم 3- در این مطلب فقط به بخشی از زندگیم پرداختم و طبیعتا سختیها و چالشها بسیار زیاد بوده که ذکر نشده و منم یک قدرت ماورایی داشتم که حلشون کردم.
ممنون که تا انتها این مطلب رو مطالعه کردید نظری داشتید بنویسید. 1402/12/29 00:38 تایمی که با حساسیت برای نوشتن این مطلب و تولید تصاویر گذاشتم: 3 ساعت 33 دقیقه 47 ثانیه
نسخه صوتی


