بهنام بهترین، بهنام رفیق، بهنام آموزگار
همخوانی کتاب با دوستانی ناب | محقق شدن هدفی دیگر
من از 8 سالگی علاقه زیادی به کتاب داشتم و همیشه با خودم میگفتم چرا انسانها با اینکه میتونن راه برن، به راحتی عضو کتابخونه بشن و دنیایی کتاب در اختیارشون باشه ولی این کار رو نمیکنن! اون زمان یادمه عضویت در کتابخونه رایگان بود! الان فکرکنم یک مبلغ ناچیزی ماهانه دریافت کنن. در همون 8 سالگی به اصرار من، یک عزیزی عضو کتابخونه شد و کتاب برای من امانت میگرفت که مطالعه کنم، اولین کتابی که برام امانت گرفته شد (قلعه حیوانات اثر جورج اورول) بود! فکرکنید یک پسر معلول 8 ساله که از سیاست و دنیای بیرون هیچ تصوری نداره، اولین کتابش این باشه! بعد از خوندن این کتاب با این که هیچی از دنیای بیرون و سیاست نمیدونستم، با خودم گفتم، فکرکنم این درمورد حیوانات نبود! چقدر شبیه انسانها و حکومتها هست!
از 16 سالگی تا الان که 28 سالم هست کتابها رو رنده میکنم، با آموزشهای ویدیویی مخلوط کرده و میخورم، میتونم به جرئت بگم من یک خواننده حرفهای هستم اما کمتر کسی از این موضوع اطلاع داره دلیلش هم میتونه تنهایی یا خیلی خصوصی بودن زندگیم باشه!
با اومدن سایتهایی مثل کتابراه، طاقچه و فیدیبو دسترسی من به کتاب خیلی آسونتر شد اما همچنان کتابهایی وجود دارن که نسخه مجازی اونها منتشر نشده!
داستان دوست داشتنی همخوانی کتاب با دوستانی ناب
در این 28 سال همیشه گوشه ذهنم این بود که چه خوب میشد منم میتونستم یک تیم در زمینه کتابخونی داشته باشم؟ هفتهای یکی دو ساعت بریم کتابخونه بگیم، بخندیم و کتاب بخونیم! تقریبا همه میدونن من دوستان بزرگی در اکثر حوزهها دارم و این لطف بزرگ خدا و تلاش خودمه، حدود دوسال پیش به واسطه دوست عزیزم آقای سینا عطایی، مدیرعامل سایت وزین ترنجی با آقای آریابرزن غیبی، پژوهشگر و مدرس موسیقی آشنا شدم که انسانی کاردرست بود و هست و به واسطه آقای غیبی با خانم نگار نوشادی یک خواننده حرفهای کتاب آشنا شدم، باید اعتراف کنم من که کتابها رو زندگی میکنم، در کنار ایشون حرفی برای گفتن ندارم، البته ایشون در زمینهای مطالعه گسترده دارن من در زمینه دیگهای!
الان که دارم این مطلب رو مینویسم اواخر اسفند سال 1403 هست، چند روز قبل استوری خانم نوشادی رو چک کردم دیدم یک چالش همخوانی در 15 روز عید برگزار کردن که علاقهمندان میتونن کتابی با عنوان “داستانهای بلکین” اثر “الکساندر پوشکین” رو در 15 روز عید نوروز 1404 همخوانی کنن، با خودم گفتم همینه! رضا وقتشه! چی از این بهتر که سال 1404 رو با یک تجربه متفاوت شروع کنی! رفتم کتاب رو از فیدیبو “انتشارات بیدگل” تهیه کردم و درحال حاضر مشغول نوشتن این مطلب هستم و آماده سفر 15 روزه به یک کتابم، امیدوارم تجربه خوب و بیادموندنی باشه! درسته اونی نیست که گوشه ذهنمه اما برای شروع عالیه! فقط بگم هرچقدر میتونی تلاش کن بقیهاش رو بسپر به خدا زمانبندیش خیلی خوبه.
در آخر معرفی کتاب رو براتون میگذارم اگر دوست داشتید در این همخوانی شرکت کنید، کتاب رو از هرجایی که تمایل دارید تهیه کرده و تا 29 اسفند 1403 در اینستاگرام بهم دایرکت بدید تا راهنمایی تون کنم، مخلص همه R.R.D
معرفی کتاب “داستانهای بلکین”
کتاب داستانهای بلکین نوشته نویسنده مشهور روسی، الکساندر پوشکین و با ترجمه بابک شهاب، از سوی انتشارات بیدگل منتشر شده است. این کتاب مجموعهای از داستانهای کوتاه است که اولینبار در سال 1962 منتشر شد.
داستانهای بلکین شامل پنج داستان با عناوین شلیک، بوران، تابوت ساز، متصدی چاپارخانه و دوشیزه خانم روستایی است. این آثار درامهای اجتماعی و واقعیاتی از زندگی روزمره را با زبانی ساده و دلنشین به تصویر میکشند. پوشکین در این مجموعه با تمرکز بر داستانهای کوتاه و نه رمانهای بلند، تجربهای جدید در ادبیات روسیه به ارمغان آورد.
ژانر این کتاب را میتوان در دسته درام و اجتماعی قرار داد، چرا که به مسائل و مشکلات روزمره مردم عادی پرداخته است. داستانهای بلکین به دلیل سادگی در روایت و تحلیل ظریف شخصیتها یکی از آثار برجسته پوشکین محسوب میشود. هرچند این کتاب به طور خاص در رتبهبندی فروشهای بزرگ جهانی همچون نیویورک تایمز یا آمازون قرار نگرفته، اما همچنان از آثار ماندگار ادبیات کلاسیک روسیه و جهان است.
خلاصه کتاب “داستانهای بلکین” نوشته “الکساندر پوشکین”
برخلاف آثار رمانتیک آن دوران، پوشکین در این مجموعه از قهرمانان آرمانی دوری میکند و به وقایع روزمره، احساسات و دغدغههای افراد معمولی میپردازد. سبک نوشتاری پوشکین در داستانهای بلکین بسیار ساده و در عین حال قدرتمند است. او با استفاده از نثر کوتاه و تأثیرگذار، توانسته مباحث انسانی و روانشناختی را به خوبی نمایش دهد. موضوعات مختلفی از عشق و دلدادگی گرفته تا مرگ و رنج، در این داستانها به چشم میخورد.
الکساندر پوشکین را میتوان یکی از برجستهترین نویسندگان روسیه دانست که تأثیر عمیقی بر ادبیات این کشور گذاشته است. او با داستانهای بلکین موفق شد تا نه تنها مرزهای ادبی روسیه را گسترش دهد، بلکه نگاه جهانی را نیز به زبان و فرهنگ روسیه جلب کند.
معرفی نویسنده کتاب داستانهای بلکین
الکساندر سرگیویچ پوشکین، یکی از بزرگترین شاعران و نویسندگان روسی، در ۶ ژوئن ۱۷۹۹ در مسکو به دنیا آمد و در ۱۰ فوریهٔ ۱۸۳۷ در سن پترزبورگ درگذشت. او به عنوان بنیانگذار ادبیات روسی مدرن شناخته میشود و برخی او را بزرگترین شاعر زبان روسی میدانند. پوشکین در نیمه قرن نوزدهم آثار مهمی مانند یوگنی آنگین، دختر سروان و دوبروفسکی را نوشت که هر یک تأثیر عمیقی بر ادبیات روسیه گذاشتند.
همچنین، آثار منظوم او مانند سوارکار مفرغی از جمله برترین آثار ادبی این کشور محسوب میشوند. پوشکین به فرهنگ عامه روس علاقهمند بود. با وجود این که پوشکین در زمان حیات خود جوایز مهمی مانند نوبل دریافت نکرد، اما او به عنوان یک شخصیت محوری در ادبیات جهانی شناخته میشود.
این نویسنده نابغه با سبک خاص خود توانست نگاه جهانی را به ادبیات روسی جلب کند و تأثیرات شگرفی بر نسلهای آینده نویسندگان بگذارد.
چرا باید کتاب داستانهای بلکین را با ترجمه آقای بابک شهاب بخوانیم؟
کتاب داستانهای بلکین اثر الکساندر پوشکین، یکی از مهمترین و شناختهشدهترین آثار ادبیات روسیه به شمار میآید. این مجموعه داستان کوتاه به ما تصویری از زندگی روزمره مردم عادی در قرن نوزدهم روسیه نشان میدهد و به احساسات، آرزوها و چالشهای آنان میپردازد. ترجمه آقای بابک شهاب به دلیل دقت و لطافت در انتقال مضامین اصلی این آثار، خواننده را به عمق احساسات شخصیتها نزدیکتر میکند و زیباییهای نثر پوشکین را به زبان فارسی منتقل میسازد.
خواندن این کتاب نه تنها فرصتی برای آشنایی با فرهنگ و ادبیات روسیه است، بلکه به ما کمک میکند تا درک بهتری از نوعی تفکر انسانی و احساسی که در آن زمان وجود دارد، پیدا کنیم. آقای شهاب با تسلط خود بر زبان روسی و فارسی، ضمن حفظ روح اثر، توانسته است نثری روان و دلنشین را به خوانندگان ارائه دهد.
از طرف دیگر، این ترجمه با توجه به جزئیات فرهنگی و اجتماعی زمانه پوشکین، مخاطب را با یک سفر ادبی عمیق و جذاب همراه میکند. در نتیجه، خواندن داستانهای بلکین با ترجمه آقای شهاب، تجربهای ارزشمند و الهامبخش خواهد بود.
در بخشی از کتاب داستانهای بلکین میخوانیم
روستای ایوان پترویچ برِستف در یکی از استانهای دورافتاده کشور ما بود. او، در دوران جوانی، در گارد سلطنتی خدمت میکرد، در اوایل سال ۱۷۹۷ از خدمت کناره گرفت و به روستای خود عزیمت کرد؛ از آن زمان دیگر از این روستا خارج نشد. در همین روستا نیز با زنی اصیل اما فقیر ازدواج کرد و همسرش زمانی که او برای شکار به نواحی دوردست رفته بود سر زا رفت.
البته رسیدگی به امور ملک و املاکش چندی بعد موجب تسلایش شد، خانهای با طرحی از خودش ساخت، کارخانه ماهوتبافی تأسیس کرد، درآمدش را به سه برابر رساند و از همین روی خود را باهوشترین فرد سراسر آن نواحی میپنداشت و همسایهها نیز که با کل خانواده و سگهایشان به مهمانیاش میرفتند هرگز به خود جرئت نمیدادند با او مخالفتی بکنند.
ایوان پترویچ در روزهای کاری هفته بالاپوش مخملی به تن میکرد و در روزهای تعطیل کتی میپوشید که با پارچه محلی دوخته شده بود، حساب و کتاب مخارج دست خودش بود و هیچچیز جز روزنامه سِنا نمیخواند. درمجموع همه از کوچک تا بزرگ دوستش میداشتند، هرچند او را فرد مغروری میدانستند. تنها کسی که با او رابطه خوبی نداشت نزدیکترین همسایهاش بود که گریگوری ایوانویچ مورامسکی نام داشت.